ويانا جان ويانا جان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

من و ني ني

ویانا عزیزم حالا شده دو ماهه

در آن هنگام که کودکم را به دستم دادند،سخت گریان بود.برای اولین بار در آغوش گرفتمش،بوسیدمش و او گویابا یک ترفندغریزی،آرام وبی حرکت ماند. از توانایی ام در آرام کردنش شادمان شدم،و با خرسندی اش مرا تا ابد اسیر خود کرد. ویانا ی عزیزم دو ماه از امدنت گذشت ،انگار همین دیروز بود که ساعت 10:30 صبح پنجشنبه 10/6/1390 رفتم بیمارستان ،همراه بابا آریا،عزیز، خاله جون فیروزه. احساس عجیبی داشتم هر لحظه به آمدنت نزدیک تر می شد .نمی دونی چقدر واسه دیدنت بی تاب بودم ،بعد از کلی انتظار بالاخره حدود ساعت 2:30 رفتم به اتاق عمل..............  حدود ساعت 4 بهوش امدم.تووی اون لحظه فقط به شما فکر میکردم ،یادمه به زحمت لب باز کردم و پرس...
20 آذر 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و ني ني می باشد